اي دام تو گسترده به هر كوي و مكاني
هر جا گذرم هست به هر خانه و بامي
دست من و يك شانه و چشمان سياهت
اين زلف كمندت ببرد هوش جهاني
باهوش توئي ميكُشي و رو ننمائي
مدهوش منم خام نگاهت شدم آني
با سر بدوم در گره موي تو حيران
سر تا سر قلبم گره عهد نهاني
جادوي نگاهت و نيازي و شرابي
در بند تو و زلفم و ابروي كماني
مِهر است كليدي كه تو داري وچو جاني
قفل است به غيرت دلم ، اين را چو بداني
هر جا گذرم هست به هر خانه و بامي
دست من و يك شانه و چشمان سياهت
اين زلف كمندت ببرد هوش جهاني
باهوش توئي ميكُشي و رو ننمائي
مدهوش منم خام نگاهت شدم آني
با سر بدوم در گره موي تو حيران
سر تا سر قلبم گره عهد نهاني
جادوي نگاهت و نيازي و شرابي
در بند تو و زلفم و ابروي كماني
مِهر است كليدي كه تو داري وچو جاني
قفل است به غيرت دلم ، اين را چو بداني
شاعر قاسم رندی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو