اله یار خادمیان
آنان که ادب گشته ی فرهنگِ شهیدند
درهیچ کجا پرده ی حق را ندریدند
رفتند ، به جز سمتِ ولای تو نرفتند
دنبالِ زد و بندِ گروهی ند ویدند
اوج ازجهت ثروت و قدرت نگر فتند
هر گز به پر و بالِ مجازی نپریدند
مهتاب منش ، آب صفت ،مثل هوا پاک
تصویر بهار و نفس صبح سعیدند
آزاد و رها ازهمه تصویر شک آلود
چون نور به آینه ی مطلق گرویدند
باهییچ طعا م و طمعی رام نگشتند
در صورت حاکم شدن از حق نبریدند
بر هیچ حرامی سر سازش نسپردند
از هیچ کسی حرف خطا را نخریدند
نه اهل تملق نه تظاهر نه تکبر
سحر سیه و وعظ خرافه نشنیدند
بر حق همه دروازه ، به نا حق همه دیوار
گاهی نفس قفل و گهی نفس کلیدند
تفکیک دوتصویرو دو رنگ شب روزند
خا کستریان نیمه سیه ، نیمه سفیدند
گر تشنه بمانند اگر سخت بسوزند
مردی به همانست که منت نکشیدند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران