فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

فرزاد امین اجلاسی – حکم به دل

گل بی پـرِ پروانه گلستـان شـدنـی نیست
هیمه ، تَـراَگر، شعله فروزان شدنی نیست

حُکم است به دل برورق ونیست یکی بیش
آس ِ دل و دلــدار فــراوان شـدنـی نیست

کالای تَـرو تـازه و نـایـاب بـه بـازار
هرروز گرانتر شود ارزان شدنی نیست

در بیشه ی انبــوهم و مایل به خیالی
پیداست خیالاتم و پنهان شدنی نیست

گه پیش کشد چشم وگهی پس زَنَد ابرو
بیمار به تردید که درمان شدنی نیست

جانم به لب و چانه به پیمانه ی آبی !؟
دانم ندهد دست مرا ، آن شدنی نیست

خالیست سبوی من و پُـرگشتـنِ آن نیـز
بی جان و دل ودیده ی گریان شدنی نیست

بی بــودِ تـو درگـاه و سراپـرده و ایـوان
خشت است به بالینی و سامان شدنی نیست

دردیست به دانستن ِ راز گل ِ شب بو
بهبود به دشواری و آسان شدنی نیست

جُرم است و گناه است مگر کام دل از یار
بخشایش ِ بی توبه و تاوان شدنی نیست ؟

تا خواب و خیال است و در آن وهم و گمانی
شب کِی شودَت روز به جانان شدنی نیست

شاعر فرزاد امین اجلاسی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو