ای دل قرارت میرود با او وداع کن
با آن نوازش ها تو ای گیسو ، وداع کن
با آن نوازش ها تو ای گیسو ، وداع کن
ای چشم ،خوب او را ببین و با نگاهت
با چشمهای سبزِ پر جادو وداع کن
ای لب تو کارت بوسه بر چشمانِ او بود
با لمسِ آن مژگانِ تودرتو وداع کن
دستی که در دستان او آرام بودی
از لرزشت کم کن، وقارت کو؟ وداع کن
دیوانه جان ، با نیمه جان مانده ای که
از جسم تو پر میکشد هر سو وداع کن
شاعر فرانک فردوسی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو