میرسد فصل خزان انگارباید پر زنم
باز شعری تازه بر قلب و دل دفتر زنم
باز شعری تازه بر قلب و دل دفتر زنم
بیقرار دیدنت هستم کجایی عشق من
باز باید چون سکندر بر جهان لشکر زنم
فصل زرد عاشقی ها فصل دل بستن به توست
باز باید جام می از دست سیمین بر زنم
مست مستم ساقیا یک جام دیگر هم بریز
تا به جای لعل او لب بر لب ساغر زنم
باده ات ساقی مرا تا آسمانها برده است
میروم جامی ز دست ساقی کوثر زنم
آتشی در قلب من روشن شد از عشقت بیا
آتشی هم بر جهان با قلب چون اخگر زنم
تار و پودم پر شد از عشقی اهورایی کنون
بال میگیرم سری تا عالم محشر زنم
چون پرستویی که عاشق بود با تو پر زند
باید امشب جان فدا در پای تو پرپر زنم
پرستو نادری
سه شنبه ۳:۵۸
۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۶
ملکوت عشق
شاعر فاطمه نادری \ پرستو
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو