من که مجنون بوده ام اما تو لیلا بوده ای؟
در کویر بی کسی هایم چو دریا بوده ای؟
در کویر بی کسی هایم چو دریا بوده ای؟
گم شدم در خویشتن بی روی ماهت لاجرم
در شب تارم تو پروین یا ثریا بوده ای؟
همچو دارا من همه داراییام عشق تو بود
تو بگو شیرین من یک لحظه سارا بودهای؟؟
آدمک بودم به دستت خوب چرخاندی مرا
آدمیت مُرده میدانم ، تو حوّا بودهای؟؟
یکه و تنها نشستم کنج تنهایی خویش
شمع هر جمعی ، تو هم اینگونه تنها بودهای؟
خسته از جور زمان و خسته از تقدیر و عشق
بازگو با من تو هم خسته ز دلها بودهای؟
من شدم شیدا و مست و بی خبر از حال خویش
در جهانی بیکران اینگونه رسوا بوده ای؟
مانده ام در عشق سرگردان ولیکن تو بگو
بر سر عشقی چو من اینگونه مانا بودهای؟
پرگشودن چون پرستو را به عشق آموختم
تا بیایی سمت من یک دم چو عنقا بودهای؟
پرستو نادری
۲ امرداد ۱۳۹۶
۱۹:۵ دوشنبه
شاعر فاطمه نادری \ پرستو
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو