رها گشتم ز عشقی خانمان سوز
رهاتر از پرستوهای نوروز
رهاتر از پرستوهای نوروز
رها چون قاصدک ها شاد و آزاد
رها از عشق های کذب دیروز
به عشقی مبتلا گشتم خدایی
شدم جان و دلش او جان دلسوز
کنون بالی گشودم تا سماوات
به عشقی تازه و زیبا و مرموز
یکی دف میزند در این حوالی
نرقصیدم سماعی تا به امروز
به بندی بودم و آزاد گشتم
از این پس جانم را بیفروز
مرا بیخود ز خویشم کن که مستم
بده جام لب ای جانانم هر روز
بخوان من را رها تر کن دلم را
رها تر از پرستو های نوروز
پرستو نادری
۲۸ فروردین ۱۳۹۵
۲۰ دقیقه بامداد
شاعر فاطمه نادری \ پرستو
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو