تو دریایی، به طوفان تو سوگند
به امواج خروشان تو سوگند
تو ابر سرکشی ، اما لطیفی
به رعد و برق وباران تو سوگند
به زلف تیره ات، چون روزگارم
به کفر من ، به ایمان تو سوگند
به این جان تو که جان من از اوست
به این جان من و جان تو سو گند
قسم خوردم که در ساحل نمیرم
به برمودای چشمان تو سوگند
به امواج خروشان تو سوگند
تو ابر سرکشی ، اما لطیفی
به رعد و برق وباران تو سوگند
به زلف تیره ات، چون روزگارم
به کفر من ، به ایمان تو سوگند
به این جان تو که جان من از اوست
به این جان من و جان تو سو گند
قسم خوردم که در ساحل نمیرم
به برمودای چشمان تو سوگند
شاعر فاطمه لشکری(راحیل کرمانی)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو