شدم شمعی که در بادست و تقدیری که خاموشیست
چه شد سـهم مـن از دنیـا، نگو سهمم فراموشیست
نگفتم مــن ولی امشب دگر اقـرار خواهم کرد
هنوزم حسرتم یک شب فقط یک شب هم آغوشیست
چه شد سـهم مـن از دنیـا، نگو سهمم فراموشیست
نگفتم مــن ولی امشب دگر اقـرار خواهم کرد
هنوزم حسرتم یک شب فقط یک شب هم آغوشیست
#فـاطـمـه_اتـحـاد
شاعر فاطمه اتحاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو