عاشقم سخت ولی عاجزم از ابرازش
شکند در برش استاد زبانم سازش
شکند در برش استاد زبانم سازش
روی من زشت و تهی، دستم و پیری غالب
دل خون از طلب و اینهمه دست اندازش
هستم آن تشنه خدمت که صلاحیت من
نزد مسؤل گزینش نشود احرازش
اینهمه ساز مخالف نگذارند شود
همنوا موسیقی سنتی ام با جازش
بر لب بام مرادم ننشسته نفسی
آید از راه رقیبی و دهد پروازش
دم غنیمت نبود گر که برآید بی او
خوش بحال فقط آنکس که بود دمسازش
گرهی کور شد این عشق برایم که نکرد
هرچه کردم نه مرا دست و نه دندان بازش
سهلتر درد و غم خویش تحمل میکرد
دل من روشن اگر بود که چشم اندازش
مرداد ۱۳۹۶
شاعر فاضل حامدی زاویه کرد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو