توی دستت مثل تکه سنگ می چرخانی ام
میکنی پرتاب در یک نقطه بحرانی ام
میکنی پرتاب در یک نقطه بحرانی ام
پاک، عشقت را نمیسازد ز قلبم هیچ چیز
میشوم عاشق ترت هر قدر میسوزانی ام
گرچه ممکن نیست اثباتش، ولی تقصیر توست
اینکه من امروز محتاج روان درمانی ام
نه بخود جذبم کنی نه دور از خود چون قمر
در مدار اخترت محکوم سرگردانی ام
سر به سنگم مثل موج از قبل محکمتر خورد
گر بر آیم غرق عصیان از دل طوفانی ام
هست از انسان بودنم منت به سر اما فقط
درد ناشی میشود از جنبه انسانی ام
مثل موسی دقت ای شاعر نکن در شعر من
نیستند این بیت ها، جز هی هی چوپانی ام
مهرماه ۱۳۹۶
با الهام از شعر زیبای برادر هنرمند و ارجمندم جناب علی اکبر سلطانی با مطلع:
شب به شب در بستری، زانو بغل بارانی ام
برگ پاییزم، دلی سرگشته و آبانی ام
شاعر فاضل حامدی زاویه کرد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو