غمی به وسعت عالم نشسته بر وطنم
تو دلشکسته، غمت را چگونه دم نزنموطن به پای عزیزانِ رفته میسوزی
و من که داغ تو دارم چو لاله در بدنمبه بارگاه کهگویم حدیث بخت سیاه
که تا فرو بنشاند شرارههای تنموطن تو را به جبینت نشان غنچه چهشد؟
که لاله دامنِ خونین کشیده بر دمنمچنین ملال تو هرگز گمان نمیبردم
یکی به گل نرسید از تبار نسترنمبه قول خواجه فلک را چنین نخواهد ماند
به رغم گفتهی حافظ چنان نشد چمنموطن گر از همه بود و نبود ما دل کند
قسم به خون سیاوش دل از وطن نکنمدگر چه خواهد از این آشیان دیر کهن
زمانهای که صیانت نکرده از وطنم
#محمد_حسین_نظری