“وقتِ انار”
فرو نشسته آخرین نشانهی غبارها
رسیده رد پا درست پشت این حصارها
کسی که عشق جاودانه ارمغان دست اوست
همان که قسمت من است از تمام یارها
درست روز وعده آمدی خوش آمدی عزیز
نگاه کن ، رسیده وقت چیدن انارها
محرم و صفر گذشت و با طلیعهی ربیع
نشسته ماه نو به روی بام انتظارها
بیا که سالهاست کوه سینه طور عاشقیست
رسول دل نهاده سر به سنگمُهر غارها
و من که با چهار رنگِ سالهای انتظار
کشیدهام به قاب چشم ؛ نقش روزگارها
تو مثل مریمِ نجیب و عاشقی که هیچوقت
نمیرسد به دامنت خیال دست خارها
محبت است و عشق هست و مهربانی و وفا
تمام آنچه بسته صورت تو را نگارها
بیا که با تو دفتر شمیم باز میشود
و با تو میشود تمام فصلها بهارها
غلامعلی همایونی “شمیم”
شاعر غلامعلی همایونی “شمیم”
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو