پس کی شود از کنج دلت قسمت ما هم
پس کی بشوی همدم و هم صحبت ما هم
ای شاخه گل شهره به جان بخشیِ عشاق
گاهی نظری کن به سوی تربت ما هم
اینجا دگر از بوی تعفُن نتوان زیست
عطری بزن از مهر تو بر خلوت ما هم
عمریست به ره منتظر جلوه ی ماهت
باز آیی و روشن بکنی صورت ما هم
تا کی بتوان چشم به راهِ تو نشستن
این زندگی از عشق تو شد علت ما هم
ترسم که میسّر نشود وعده ی دیدار
بغضی به گلو، مانده به دل حسرت ما هم
الوعده وفا جان به لب آمد زجدایی
برخیز به پایان برسان ظلمت ما هم
بی مهر تو ای دوست در این ظلمت جاوید
این عشق به سامان نرسد دولت ما هم
#محمد_حسین_نظری