امیرحسین نوروزی
امشب غزل از چشم مستت مینویسم
از آن دو چشم می پرستت مینویسم
هستی ولی هستی بدون بودنت هیچ
از داستان بود و هستت مینویسم
از زمزم لبهای تو نوشیده ام من
فتح الفتوحم از شکستت مینویسم
معماری اندام تو دیوانه ام کرد
از خالق جام الستت مینویسم
من واله و حیران این کهنه قمارم
از تاسهای خوش نشستت مینویسم
من بت شکن بودم ولی آن چشمهایت
از آن دو شوخ بت پرستت مینویسم
دستت بدست دیگری ای وای بر من
از حلقه زرین دستت مینویسم
امیرحسین نوروزی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران