فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

علی نقویان – همشهری

من از یاد ِ تو رفتم تا به یاد آرم نیازم را
شکستم استخوان ِ زخمی و محزون ِ سازم را

برای آن که پنهان باشی یکــ صد شهر را گشتم
به هر لب می رسیدم بازگو می کرد رازم را

خدا رنجید از من تا به این تقدیر دل بستم
به دست ِ شب فرو انداختم صبح ِ نمازم را

تو را می دیدم و خود را به تن زنجیر می کردم
ندید آیینه در تصویر ِ ما آغوش ِ بازم را

به لبخند ِ اقاقی روز ها از اشک می گفتم
شب از ره می رسید و می خرید از غصه نازم را

هر آنی را که می دیدند چشمم، بی زبان گفتم
بیا کوتاه کن با این سخن دست ِ درازم را

قدم زد یاد ِ تو با من هر آن جایی که می رفتم
رساندم تا تو آخر ساز ِ پای قصّهــ سازم را

02:25 ، 1396/09/01


شاعر علی نقویان

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو