تب ِ اکران ِ مستی بود و جشن ِ تیغ و زر با هم
پر از راهی که باید رفت و کاری پر خطر با هم
پر از راهی که باید رفت و کاری پر خطر با هم
نه کتمان بود و از عالم فراری بود – خنیاگر –
در این شوق ِ رهایی دید هی تیغ و تبر با هم
نمی شد کشف اسرار ِ فرو پاشی ِ عالم کرد
همان وقتی که باشد غرق ِ هم شُکر و بَطَر با هم
فراقت را به سر کردیم تا از زخم ِ دوری ها
به یک ثانیه در هم بشکند کوی و کمر با هم
هر آن دم حرفی از معبود باشد یک سخن کافی
فقط می ماند این جا پست و پست و پست تر با هم
*
بماند این افاضات از لب ِ مخمور ِ ساقی ها
که در این کوره با هم بوده نور و مستتر با هم
16:31 ، 1396/09/15
شاعر علی نقویان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو