مرا دنیاست زندانی
مرا دنیاست زندانی به دستم دستبند این جا
نمی دانم چه چیزی کرده ما را پایبند این جا
نبستم دل به دنیایی که شد ماتم سرای ما
ندیدم در جهان نقشی که باشد دل پسند این جا
مرا طبع بلندی بود چون سرو سر افرازی
ز بخت بد نبردم حاصل از طبع بلند این جا
عطای خنده ی گل را به جور خار بخشیدم
که صد ها نیش دیدم در پی یک نوش خند این جا
در این دنیای وانفسای آدم سوز و آدم کش
ز هر جایی به گوش آید نوای درد مند این جا
نبودم بال و پر تا پر کشم از این خراب آباد
مرا زنجیر تقدیر است بر گردن کمند این جا
“رها” شادی به دنیا مثل آب زندگانی بود
مگر شادی نماید بر سر آتش سپند این جا
تو را تابوت خواهد برد تا سر منزل آخر
نبستم دل به”پورشه”، “مازراتی” یا سمند این جا
علی میرزائی”رها”
مرا دنیاست زندانی به دستم دستبند این جا
نمی دانم چه چیزی کرده ما را پایبند این جا
نبستم دل به دنیایی که شد ماتم سرای ما
ندیدم در جهان نقشی که باشد دل پسند این جا
مرا طبع بلندی بود چون سرو سر افرازی
ز بخت بد نبردم حاصل از طبع بلند این جا
عطای خنده ی گل را به جور خار بخشیدم
که صد ها نیش دیدم در پی یک نوش خند این جا
در این دنیای وانفسای آدم سوز و آدم کش
ز هر جایی به گوش آید نوای درد مند این جا
نبودم بال و پر تا پر کشم از این خراب آباد
مرا زنجیر تقدیر است بر گردن کمند این جا
“رها” شادی به دنیا مثل آب زندگانی بود
مگر شادی نماید بر سر آتش سپند این جا
تو را تابوت خواهد برد تا سر منزل آخر
نبستم دل به”پورشه”، “مازراتی” یا سمند این جا
علی میرزائی”رها”
شاعر علی میرزائی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو