روی ماهت شده خود قبله ی من
به عوض چشم تراست دجله ء من
به عوض چشم تراست دجله ء من
تو که بندی در گوش ات چه کنم
که خود آئی شنوی جمله ی من
چه کنم با مژه ی خدنگ تو
که به آن هم نکنی حمله ی من
به امیدم که تو یارم بشوی
بشوی بر تن من وصله ی من
گر بسوزی من بی چاره بدان
که بسوزی تو هم از شعله ی من
،،غافل،، است و نگرانی ز تو بس
که به اخمی ببری زهله ی من
علی محمد مرادی پور،،غافل،،
شاعر علی محمدمرادی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو