عاشـق ترین نگاه
آمـــد ســراغ حنجـــره،جان گیــــرمی کند!
تاثیـــرتیـــر،بـــه حـــرملــه تاثیـــرمی کند!
آبی که جـان ِعمـونیست،مــن نمـــی خورم!
خــون گــریه بـر فراق همان شیــرمی کند!
مردن اگــردو دست مــرا بستــه باک نیست!
دارم رضا بـــه آنچـــه کــه تقــــدیـر می کند!
خـــون مــرا عـــدو به دو پیمانه می خرد!
چــون تشنــه ام اشاره بـه شمشیـرمی کند
عاشــق تـــرین نگـاه خــــدا قتلگاه ماست!
معشــوق من ببیـن کـه چــه تدبیـرمی کند!
باوربکـن که تیـرحرمله هم چند کاره بود!
کـــاردگــــرکــــه سلسلــه زنجیـــرمی کند!
برپشت آسمان که خـدا،غـم نهاده،گوی!
عارف به خـون حنجــره تفسیر می کند!
علی فخری (عارف)
شاعر علی فخری(عارف)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو