درد مرا، در عاشقے درمان مگر بود؟
انبوه اندوه مرا ، پایان مگر بود؟
اهواز آغوش تو را ، از من ربودند
دادند گیلانے ڪه جز باران مگر بود؟
معشوقهے مخصوص مغرورم ڪجایے!!؟؟
در عاشقے، آیا ڪسے، چون آن مگر بود؟
من بتپرست معبد چشم تو بودم
جز بر خدایت، بر ڪسے ایمان مگر بود؟
من ڪافر ‘چشمان زیبایت پرستم’
دل جز تو را، راضے باین عصیان مگر بود؟
با ڪوچ تو، آرامش از دنیاے من رفت
بدتر ز این تنها شدن، تاوان مگر بود؟
با رفتنت ، رگبار غصه بر دلم ریخت
دلدادگے را، غصه چون هجران مگر بود؟
دیگر نشان از شاد بودن در دلم نیست
دل داده را تاوان بجز بر جان مگر بود؟
شهرے ڪه روزے بهترین جای جهان بود
بعد از تو، نامش بهتر از زندان مگر بود؟
#علی_سلطانی_نژاد
شاعر علی سلطانی نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو