هیچکس ، هیچ دلی را، این چنین زار نکرد
آنچه ڪردی تو بمن ، هیچ ستمڪار نکرد
جز به آغوش تو در هیچ شبم کام نبود
احدی غیر تو را ، لایق اینکار نکرد
شوق دیدار تو در هر نفسی با من بود
نفسی را که کسی، مثل تو غمدار نکرد
دلم این قصر و درش،غیر تو، بر کس نگشود
هیچ خاتون دگر ، سوگل دربار نکرد
اسم کس را به زبان، بعد تو ، هرگز نگشود
دل من بعد تو دیگر ، هوس یار نکرد
بعد تو ، از تو و چشم تو فقط خاطره ماند
خاطراتت به دلم ، جز غم بسیار نکرد
هر چه دادی تو به من رفت پس از رفتن تو
غیر از اندوه تو، دل، سود به بازار نکرد
درد در سینه بماندهست، پس از رفتن تو
کمکی را به دل این، دفتر و خودڪار نڪرد
به دو چشمان خودم ، رفتن جان میدیدم
فقط آن آگھی فوت ، به دیوار نڪرد
ســــــــلطان ___ آبــــــان ماه 1395
شاعر علی سلطانی نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو