اسفند دارد میرود، دلشادیات از سر بگیر
این انتظار تلخ را، از چشمهای تر بگیر
امسال دارد میرود، چون سالھای پیشازین
تاوان عمر رفته را، از مھر و شہریور بگیر
از خندههای بیشمار، بر زخمهای خود ببار
ھر کینهی دیرینه را، از سینهی کافر بگیر
بر لحظههای رفتهات، اَنگِ فراموشے بزن
بر خاطرات شاد خود، قاب طلا و زر بگیر
بر طبل بیعاری بِکوب،خوشبخت بودن را بساز
این آیههای یأس را، از گوشهای کر بگیر
جادوی چشمان حَسَد، بر آتش اسپند ریز
تشویش تنها گشتنت، از چشمهای شر بگیر
بر یأس گنگ پنجره، لبخندی از امید زن
هر انتظار کهنه را، از چشمهای در بگیر
زلف سیه را باز کن،گلخندهات را ساز کن
این عطر مریمهای شاد، از باد ویرانگر بگیر
هر مستیِ پیمانه را، از ساقی دلبر بخواه
سرمستیِ نوروز را، از قدرت برتر بگیر
این انتظار تلخ را، از چشمهای تر بگیر
امسال دارد میرود، چون سالھای پیشازین
تاوان عمر رفته را، از مھر و شہریور بگیر
از خندههای بیشمار، بر زخمهای خود ببار
ھر کینهی دیرینه را، از سینهی کافر بگیر
بر لحظههای رفتهات، اَنگِ فراموشے بزن
بر خاطرات شاد خود، قاب طلا و زر بگیر
بر طبل بیعاری بِکوب،خوشبخت بودن را بساز
این آیههای یأس را، از گوشهای کر بگیر
جادوی چشمان حَسَد، بر آتش اسپند ریز
تشویش تنها گشتنت، از چشمهای شر بگیر
بر یأس گنگ پنجره، لبخندی از امید زن
هر انتظار کهنه را، از چشمهای در بگیر
زلف سیه را باز کن،گلخندهات را ساز کن
این عطر مریمهای شاد، از باد ویرانگر بگیر
هر مستیِ پیمانه را، از ساقی دلبر بخواه
سرمستیِ نوروز را، از قدرت برتر بگیر
سلطان_23اسفند95
شاعر علی سلطانی نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو