فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 21 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

علی سالاروند – وَ شبی را که منم

#و_شبی_را_که_منم
بارشِ اَبر سِتُرگ آسمانی که منم
پاسبانِ بُزدلِ این پادگانی که منم

وَ خیابانی پر از مرگ سوانح که منم
وَ هجومی از تمام مرگ هایی که منم

وَ قمر در عقرب بخت سیاه حادثه
طالعِ بخت نُحوسِ جاودانی که منم

عشق رفت وشوق رفت و یارهم از خانه رفت
بازمانده از تمام رفتگانی که منم

بی هدف اینجا نشستم،شایدم تزیینی ام
دسته یِ گُل بر مزار مردگانی که منم

آرزویت کرده بودم،آرزویی تلخ و سرد
خاک بر رویِ سَرِ آن آرزویی که منم

وَ رُطب بر روی دارِ آن نخیلی که تویی
دست کوتاهِ رو به سویِ زوالی که منم

شوق بی پایان وصلِ زنگ ورزش که تویی
خستگیِ مفرط زنگ ریاضی که منم

قرعه ای بی نقص از جام جهانی که تویی
وَ گروه مرگ از جام جهانی که منم

کاش صبحی برنَتابد آن شبی را که منم
وَر نه هر صبحش سیاه ست،جهانی که منم

#علی_سالاروند

شاعر علی سالاروند

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو