اینکه هر جمعه فقط حال پریشان دارم
مثل این است که با فاجعه پیمان دارم
مثل این است که با فاجعه پیمان دارم
بِشکَن این رسم و بیا تا که جهانم با تو
اشتیاقیست که چون یوسف کنعان دارم
شوق این خانه پر از هلهله ی نام تو بود
خاطراتی که در این گوشه ی زندان دارم
بعدِ یک سال که رفتی و دل آزار شدی
من هنوزم به شبِ وصل تو ایمان دارم
هر که با یار خود اندوه جهان را پس زد
من از اندوه تو سر را به گریبان دارم
شاعر علی حیدری کرمانشاهی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو