می نویسم خاطراتم را به روی پاک تو
می گذارم سر به روی سینه پر چاک تو
عاشقانه می نویسم خاطراتم را بدان
تا بدانی من نرفتم از زمین و خاک تو
در ره عشقت چه بایدتا که خرسندم کنی
بی وفایی من نکردم در حریم لاک تو
نقش رویت را کشیدم تا شود در دل هوس
هاتفی گفتا حرام است صحنه بی باک تو
آسمان ها بار ظلمت را چگونه می برند
کهکشان ها میشمارم بر سر افلاک تو
جعفری از دورگردون هرگزم خارج مشو
شهرت نامم شود تا گردش ادراک تو
می گذارم سر به روی سینه پر چاک تو
عاشقانه می نویسم خاطراتم را بدان
تا بدانی من نرفتم از زمین و خاک تو
در ره عشقت چه بایدتا که خرسندم کنی
بی وفایی من نکردم در حریم لاک تو
نقش رویت را کشیدم تا شود در دل هوس
هاتفی گفتا حرام است صحنه بی باک تو
آسمان ها بار ظلمت را چگونه می برند
کهکشان ها میشمارم بر سر افلاک تو
جعفری از دورگردون هرگزم خارج مشو
شهرت نامم شود تا گردش ادراک تو
شعر از علی جعفری
سروده شده در تاریخ 7 خرداد 1396
شاعر علی جعفری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو