فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

علی اکبرفلاحی – قصۀ جان

قصۀ جان و تن خاک در این دام بلا … دل مجنون من و سینۀ در دام هوا

رو سیاهم که ندادم به رهت جان گران … از تن خاک نشینم نشد این قصه جدا

کمترین ذرۀ افتاده به در گاه تو ام … پادشاها نظری از کرم و لطف نما

چند روزی من مشغول به غو غای جهان … دور گشتم زتو ای آیت پر مهر و وفا

دور گشتم زتو ای پادشه کون و مکان … کنج این خاک تن گم شده در بند خطا

مست گشتم زمی تلخ که غم را ببر م … جام شیرین تو را سنگ سپردم به خطا

هرچه کرده به خطا بود و به نادانی خویش … اینک از کرده پشیمانم و افتاده زپا

یار زیبای خطا پوش و خموشم بنگر … که دگر نیست توان، دوری آغوش تو را

درگه پاک تو را باز که زانو زده ام … این سیه نامه بخوان ، باز مپرسم که چرا؟

گر بریده نفس و گم شده در وهم و خیال

دور از آغوش تو بیمار و غمینم، تو بیا

شاعر علی اکبرفلاحی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو