تاخیر مکن تا به دلم دیر نگشته
این دل زغم کهنه ی تو سیر نگشته
این دل زغم کهنه ی تو سیر نگشته
تاخیر مکن گر چه که این عاشق سرسخت
یک لحظه زبی داد تو دلگیر نگشته
تاخیر مکن ای که به گیسوی بلندت
این عاشق دیوانه به زنجیر نگشته
کم ناز کن و باز بیا ای نفس من
در فرصت باقی که دلم پیر نگشته
امروز من و دل به تو محتاج ترینیم
بازآ که هنوزم سفرت دیر نگشته
بازآ که به سنگینی بار غم عشقت
این عاشق بیچاره زمین گیر نگشته
فردا که بداند تن رنجور من مست
در خاک کجا و به چه تسخیر نگشته؟
شاعر علی اکبرفلاحی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو