مثلِ آن کودک که در آغوشِ مادر، بیشتر
می شود آرام از هر جایِ دیگر، بیشتر؛
می شود آرام از هر جایِ دیگر، بیشتر؛
در کنارِ تو دلم لبریزِ از آرامش است
داده ای بر من تو از هر آنچه بهتر، بیشتر
با حضورِ چشم هایت، لا به لایِ این غزل؛
پُر شده از سوسن و سَرو و صنوبر، بیشتر
من همانم که به پاسِ بودنت هر روز و شب
می کُنم جان را فدایِ چشمِ دلبر، بیشتر
تو همانی که میانِ شعرها با هر قدَم
شاعری می پرورانی، مُحتَشَم تر، بیشتر !
جایِ خالیِ تو هر لحظه عذابم می دهد؛
در غروبِ جمعه ها چندین برابر، بیشتر
من مسیحا نیستم، با تو مسیحا می شوم
این غزل بی تو نشد، از این فَراتر، بیشتر…
“مسیحا_خرداد ۱۳۹۶”
شاعر علی اصغر عزیزی ( مسیحا )
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو