بارها خوردم زمین، اما دل از این سیر نیست
دوست دارم پا شوم دستم بجایی گیر نیست
دوست دارم پا شوم دستم بجایی گیر نیست
ماندهام در برکهای خشکیده و شب های تار
عکس ماه و ماهی و لبخند ماهیگیر نیست
می هراسم بین صدها خط اسیرم گم شدم
آسمان بی اختر و آن روی سکه شیر نیست
این همه از طالع و قسمت ننالم بهتر است
بی گمان؛ تقصیر در تقدیر، بی تاثیر نیست
خط کشیدم دور خود غیرخودی را خط زدم
خط بخط کردم خطا خودکرده را تدبیر نیست
خوب من، این خط خطیهای مرا جدی مگیر
هیچ عاشق در بر معشوقهاش دلگیر نیست
علی اسماعیلی ، ۲۷ مهر ۱۳۹۶
شاعر علی اسماعیلی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو