ز هجرانت ببین ای یاس چه خونی در جگر کردی
نمی دانم عزیز چندی پیش چرا عزم سفر کردی
به عشقت مبتلا “احسان”بدان ای یاس خوشبویم
مرا مجنون عشق خود، گرفتار شرر کردی
چه شیرین و خدایی است عشقت ای غزال من
ز هجران تلخ کامم را تو ای نازی عسل کردی
هزاران بار روزی من شوم به قربانت خودت شاهد
برای رفتنت چیزی بگو،نگفتی بی خبر کردی
گناهم چیست یاسی جان،شدم من عاشق زارت
تو دیدی من دگرگون شد حالم،تو هم زیر و زبر کردی
تو عشقت را کردی اسیر، ای هنر محبوس چشمانت
عجب کاری تو کردی دلبرم هنرمندی هنر کردی
به من سخت است هجرانت ، آیم سمت گلستانت
پریشان بودم دیشب از هجرت،کجا بر من نظر کردی؟
علی احسان
نمی دانم عزیز چندی پیش چرا عزم سفر کردی
به عشقت مبتلا “احسان”بدان ای یاس خوشبویم
مرا مجنون عشق خود، گرفتار شرر کردی
چه شیرین و خدایی است عشقت ای غزال من
ز هجران تلخ کامم را تو ای نازی عسل کردی
هزاران بار روزی من شوم به قربانت خودت شاهد
برای رفتنت چیزی بگو،نگفتی بی خبر کردی
گناهم چیست یاسی جان،شدم من عاشق زارت
تو دیدی من دگرگون شد حالم،تو هم زیر و زبر کردی
تو عشقت را کردی اسیر، ای هنر محبوس چشمانت
عجب کاری تو کردی دلبرم هنرمندی هنر کردی
به من سخت است هجرانت ، آیم سمت گلستانت
پریشان بودم دیشب از هجرت،کجا بر من نظر کردی؟
علی احسان
شاعر علی احسان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو