پُر کرده عطر غریبی سرتاسر دامنت را
تا از نگاهم بگیرد گرمای پیراهنت را
تا از نگاهم بگیرد گرمای پیراهنت را
پُر کرده تا ردّی از من، در چشمهایت نماند
حالا که دیدم تو را و «با دیگری بودن»ت را
دستش به دورت نبود و… صورت نداشت، اما
دیدم که جذب نگاهش میکرد دائم، تنت را
نُه ماههای از هوس را در چشمهای تو میکاشت
وقتی که محو خودش کرد چشمان آبستنت را
با اینکه اصلاً ندیدم در عکس چشمت به او بود
مایل به سمتش که دیدم چین و خم دامنت را
من سوت و کورم، تو اما…
سوت قطاری که مادام ذهن مرا میخراشد
پُر کرده راهآهنت را
شاعر علیرضا شاه محمدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو