زبانی در دهانم هفت فرسخ ، مختصر دارم
سخن اما به رسم نیک انجام پدر دارم
سخن اما به رسم نیک انجام پدر دارم
سخن از دل که باشد گوشهایم دیده ور هستند
نظر برشمس در شور و نواهای قمر دارم
سحر پر میکشم تا دورها در جستجوی عشق
نمی یابم ولی شب باز امّید ثمر دارم
به هرجا رنگ یک رنگی به دریا میزنم دل را
برای دوستان در سینه جایی پایور دارم
فلک صد تا زند هم، ریشخندش میکنم صد بار
درون یاخته انگار که جنسی دگر دارم
پذیره کردم آتش را چنانکه خانه زادم شد
به یکسر سوختن پیشینه ای با خشک و تر دارم
زنم آتش شبی این کهنه خرمن های صد ساله
از آن داغی که از نامردمی های بشر دارم
میان ازدحام واژه های ابتر و کم زور
سکوتی را که بوی دوست دارد، دوست تر دارم
به تلخی های شعر من، رفیقی کن به همدردی
اگرچه تلخ میگویم ولی طبع شکر دارم
عطا
شاعر عطا ظاهرزاده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو