فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

عطا ظاهرزاده – دلشوره

اشک هم با چشمهایم سرگرانی میکند
سینه را لبریز از سوز نهانی میکند
بغض کرده ازدحامی نامبارک در گلو
ناله هم گویا که با اشکم تبانی میکند
آدمیت ظاهرا دنبال آدم کرده که
آدمی هی از خودش ، آدم تکانی میکند
گرگ از بس گله را زد آخرش شد خانه زاد
آفرین با من بگو آنکه شبانی میکند
بهترین از بهتران یا خوبتر خوبانِ خوب
هرکه اینگونه امانت پاسبانی میکند
بار خاطر کوله بار ناامیدی ها شده
دایماً اخطار اوضاع خزانی میکند
ساز ناکوکی ست با اجبار می پیچد به گوش
زیر و بم هایی که این دنیای فانی میکند
پشت هم از آستین بیرون پریده دست غیب
یکسره امداد بیجا همرسانی میکند
می رود امروز و فردا این سر ما جای پا
این زمین بس ادعای آسمانی میکند
ما که از خاکیم ما را از زمینگیری چه باک؟
شرم باد او را که ساکت زندگانی میکند
دل هراسان نیست از احوال زار خود ولی
ترس از فردای این مُلک کیانی میکند .

شاعر عطا ظاهرزاده

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو