مهدی صادقی مود
هجومِ خاطره ات فرصتِ گریزم را
گرفته از من و پاییز برگ ریزم را
به فصلِ قافیه ناباورانه سوزاندی
هزار هکتار از طبعِ شعرخیزم را
برای داشتنت یک به یک فدا کردم
گزینه های طلاییِ روی میزم را
بِروی ماهرُخان بستم و قسم دادم
که نبیند بجز تو، چشمهای هیزم را !
به عشقِ پاستوریزه شبی که خندیدی-
به افتضاح کشاندی دل تمیزم را
شنیده غیرِ تو چیزی دوای دردم نیست
زمانه داغ زده ، جیز کرده چیزم را
منی که از سرِشب تا به صبح می کردم
به سوی وصل تو یک عمر دورخیزم را ↓
به عشق باختم و دست روزگار گرفت
دوباره از منِ ساده توی عزیزم را
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران