شبی شوقم شبیخون بر سر آوردز غـم در پـای دل جـوشـی بــرآوردتـنـم زنـار گـبـران در مـیـان بـسـتدل شوریده شوری در جهان بستبــکـلـی از خـرد بـیـگـانـه گـش…
شبی شوقم شبیخون بر سر آورد | ز غـم در پـای دل جـوشـی بــرآورد |
تـنـم زنـار گـبـران در مـیـان بـسـت | دل شوریده شوری در جهان بست |
بــکـلـی از خـرد بـیـگـانـه گـشـتـم | چـو افیون خـوردگان دیوانه گشـتـم |
چـو زلفـش بـیقـراری پـیشـه کردم | فــغــان و آه و زاری پــیـشــه کـردم |
ز مژگان اشـگ خـونین میفشـاندم | بــه آبــی آتـش دل مـی نـشـانـدم |
نــمــی آســـودم از فــریــاد و زاری | نمی تـرسـیدم از دشـنام و خـواری |
خـروشم گوش گردون خـیره میکرد | هــوا را دود آهــم تــیــره مــیــکــرد |
پـیاپـی زهر هجـران می چـشـیدم | قـلم بـر هسـتـی خـود میکـشـیدم |
هـمـه شــب گـرد مـنـزلـگــاه یـارم | طــواف کــعــبــه جــان بـــود کــارم |
ضـمـیرم بـا خـیالـش راز مـیخـوانـد | بـسـوز این بـیتـهـا را بـاز مـیخـوانـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج