دگرشعرم نمیاید
تمام وآژه هارا بغض بلعیده
تمام عالم هستی
میان واژه های شعرمن مجنون مدفونند
دگرشعرم نمیاید
غزل دیگر نمیخوانم
برای یک غزل دیگر
طریق عاشقی درآن نمیبینم
تمام آفرینش را
همه یکجا
دراین دفتر
به شهرعشق فهماندم
دگرشعرم نمی اید
دگرمتنی برای شعرها
باقی نمیماند
دگرشعرم نمی آید
دگرحرفی برای گفتن رازکبوترنیست
دگرشعری سرودی قصه ای
ذهنم نمیخواند
…………………..
عشق رادرپس پس توی قفس
پنهان نباید کرد
………………………..
عاشقی باردگرحیران حیران میکند
…………………………
تمام وآژه هارا بغض بلعیده
تمام عالم هستی
میان واژه های شعرمن مجنون مدفونند
دگرشعرم نمیاید
غزل دیگر نمیخوانم
برای یک غزل دیگر
طریق عاشقی درآن نمیبینم
تمام آفرینش را
همه یکجا
دراین دفتر
به شهرعشق فهماندم
دگرشعرم نمی اید
دگرمتنی برای شعرها
باقی نمیماند
دگرشعرم نمی آید
دگرحرفی برای گفتن رازکبوترنیست
دگرشعری سرودی قصه ای
ذهنم نمیخواند
…………………..
عشق رادرپس پس توی قفس
پنهان نباید کرد
………………………..
عاشقی باردگرحیران حیران میکند
…………………………
شاعر عبدلرسول بلاغی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو
