من هزاران هزا رمیبینم
سبزه را خشکزارمیبینم
ازمیان کرورکرورآدم
من فقط یک به کارمیبینم
این همه درهمه گرفتارند
همه راخواروزارمیبینم
آتش بی تش تشنج را
دروجودم چومارمیبینم
درکنارهزارویک درغم
غم خودرا قمارمیببنم
درک شعرت چه سخت شداعلا
پیچ پیچش هزارمیبینم
جمله آدمی به هرچرخش
دورعالم خمارمیبینم
شعر دیدن ادامه خواهد داشت
چونکه دنیا به کار میبینم
سبزه را خشکزارمیبینم
ازمیان کرورکرورآدم
من فقط یک به کارمیبینم
این همه درهمه گرفتارند
همه راخواروزارمیبینم
آتش بی تش تشنج را
دروجودم چومارمیبینم
درکنارهزارویک درغم
غم خودرا قمارمیببنم
درک شعرت چه سخت شداعلا
پیچ پیچش هزارمیبینم
جمله آدمی به هرچرخش
دورعالم خمارمیبینم
شعر دیدن ادامه خواهد داشت
چونکه دنیا به کار میبینم
شاعر عبدلرسول بلاغی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو