ژولیده
دوش رفتم به سرکوی نگار پوشیده!
مست لایعقل ودرمستی بسی کوشیده!
گذری کرد به ته کوچه ی تنهایی دل
داد دشنام به مستی که می ای نوشیده!
آ ن پریوش ندانست که این مست خراب
دردلش عشق رخی مثل خمی جوشیده!
شده است رهزن دل،خاک سرکوی پری
کارعشق است که مجنون شده وشوریده!
مویش آ شفته شده،حال دلش زاروپریش
چون یکی بی سروپا ،گشته چنان ژولیده!
عبداله فتاحی صادق آ بادی«ارژنگ»
شاعر عبداله فتاحی صادق آ بادی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو