من هنوزم پی یک واژه ی پنهان شده ام
مرهمــی بردل آن کودکـــ نالان شـده ام
من که خود موعظه گر در ره عاشق شدنم
غرق خوابـم ز خدا طالب بـاران شده ام !
عصر یخ، آتش و تلخی، تب کودک سوزی
غافل از درد، منـم، عاشـق اوزان شـده ام
وحشیان، آل سقوط و سگ پرستان همه جمع
این مذمـت نپذیـرم که غزل خوان شده ام !
شاید این درد دل است یا که نهیبی به دلم
شایـدم بـی خبـرم راهـی عرفان شـده ام !
آتـش افروزم و مـختار به آتـش شـده ام
خون به نی میزنم انگار که انسان شده ام!
گر امیدی، به وطن عشق حقیقی داری
در غزل خانه بگو، ناله ی ایران شده ام
مرهمــی بردل آن کودکـــ نالان شـده ام
من که خود موعظه گر در ره عاشق شدنم
غرق خوابـم ز خدا طالب بـاران شده ام !
عصر یخ، آتش و تلخی، تب کودک سوزی
غافل از درد، منـم، عاشـق اوزان شـده ام
وحشیان، آل سقوط و سگ پرستان همه جمع
این مذمـت نپذیـرم که غزل خوان شده ام !
شاید این درد دل است یا که نهیبی به دلم
شایـدم بـی خبـرم راهـی عرفان شـده ام !
آتـش افروزم و مـختار به آتـش شـده ام
خون به نی میزنم انگار که انسان شده ام!
گر امیدی، به وطن عشق حقیقی داری
در غزل خانه بگو، ناله ی ایران شده ام
در محکومیت سکوت خودم نسبت به کودک کشی های آل سقوط، در یمن و…!
شاعر عبدالحمید انصاری(امید)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو