دل شکست از ناله های بی سرانجام ترانه
قطره اشکهایی که نی با دم بریزد بی بهانه
انتظارت را به دل دارم دراین فصل خزان!
از سکوتت دل شکسته کنج پستویی خانه
هرچه کوبیدم به در از کویت آوایی ندیدم
گرچه قطره، نا ندارد در میان بی کرانه
دوش اگر مستم ندیدی رهسپار کوچه هایی
می لبم را ترنکردش چون شکسته این چمانه
بیدلان را ای که یاری، پس گذر کن کوی ما
بشکند دل در هوای این سکوت جابرانه!
قطره اشکهایی که نی با دم بریزد بی بهانه
انتظارت را به دل دارم دراین فصل خزان!
از سکوتت دل شکسته کنج پستویی خانه
هرچه کوبیدم به در از کویت آوایی ندیدم
گرچه قطره، نا ندارد در میان بی کرانه
دوش اگر مستم ندیدی رهسپار کوچه هایی
می لبم را ترنکردش چون شکسته این چمانه
بیدلان را ای که یاری، پس گذر کن کوی ما
بشکند دل در هوای این سکوت جابرانه!
شاعر عبدالحمید انصاری(امید)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو