فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 18 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

طاهره صفارزاده

تصویر تست

نگاهی کوتاه به
زندگينامۀ علمي و فرهنگي  دکتر طاهره صفّارزاده‌

دکتر طاهره صفّارزاده، شاعر، نويسنده‌، نظریه پرداز، محقق، مترجم و استاد دانشگاه، در روز 27 آبان 1315 در خانواده‌اي متوسط با پيشينه‌اي از مردان و زنانی تلاشگر، عارف، مردمگرا و ستم ستیز در سيرجان به دنیا آمد. پدر و مادرش را در 5سالگی از دست داد و تحت تکفل مادر بزرگ خود قرار گرفت که چشم پزشک و شاعر بود و در کرمان می زیست. خواهر بزرگترش نيز به اشاره مادربزرگ براي سرپرستي طاهره و رسيدگي به او ترك تحصيل كرد. او همواره طاهره را فرزند اول خود مي‌دانست. طاهره در 6سالگي تجويد، قرائت و حفظ قرآن را در مكتب محل آموخت‌. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذراند. نخستین شعرش را (به نام «بینوا و زمستان») در 13سالگي سرود كه نقش روزنامۀ ديواري مدرسه شد. اولين جايزه همان شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود، به پيشنهاد استاد باستاني پاريزي از دبيران آن زمان دبيرستان بهمنيار، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد. نزد مردم ايران شهرت طاهره صفّارزاده با شعر «كودك قرن»پديد آمد که در نخستین کتاب شعر او به چاپ رسیده و توصیفی از وضعیت فرزند یک مادر اشرافی و ترسیمی از انحطاط فرهنگ غربگرایانه بود.
سال ششم دبیرستان را با رتبه نخست به پایان رساند و در امتحان ورودي دانشگاه در رشته‌هاي حقوق‌، زبان و ادبيات فارسي، و زبان و ادبيات انگليسي قبول شد. چون ترديد در انتخاب داشت خانواده او به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه شیراز ليسانس گرفت‌. در این دوران بود که متوجه کاربردی نبودن واحدهای این رشته برای حال و آیندۀ دانشجویان ایرانی شد.
در پی جدایی از سه سال زندگی با همسری معتاد و غیر قابل تحمل، به همراه فرزندش به تهران مهاجرت کرد. مدتي برای گذران زندگی به کار در یک شرکت بیمه، تدریس زبان انگلیسی و نوشتن داستان برای مطبوعات پرداخت. همزمان با مسئولیت صفحۀ شعر یکی از مجلات، به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت استخدام شد اما به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران شركت نفت علیه تبعیض موجود و عوامل ستمی که مایۀ فقر و محرومیت کارگران و فرزندان آنها بود، مجبور شد كار خود را ترك کند.

شاعری جهانی
طاهره صفّارزاده مدتی پس از درگذشت فرزندش براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت‌. در دانشگاه آيووا، هم در گروه نويسندگان بين‌المللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نایل آمد. MFA (مخفف Master of Fine Arts به معنی: استاد هنرهای زیبا) درجه ای مستقل از PhD است كه به نويسندگان و هنرمنداني دارای لیسانس در یک رشتۀ هنری یا ادبی که داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا مي‌شود. آنها بايد قبل از ورود به اين دورة تحصيلي از عهدة امتحاني جامع كه حتی برای دانشجويان آمریکایی دشوار است ــ برایند. در این دوره، شاعران و نويسندگان به جاي یادگیری محفوظات، به آموختن نقد ادبی به ‌صورت نظري و عملي و اجرای پروژه‌هاي ادبي و هنری متنوع شامل مطالعات وسيع دربارۀ آثار نويسندگان، شاعران و هنرمندان مي‌پردازند. همچنین باید یک رشتۀ دیگر را به عنوان هنر دوم برگزینند. دورۀ آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارندۀ اين مدرك برای تدریس نظری و عملی در دانشگاههاي آمريكا با پايۀ دكتري صورت مي‌گيرد. طاهره صفّارزاده، ضمن گذراندن دروس دیگر، براي درسهای اصلي «شعر امروز جهان‌«، موضوعهای «نقد ادبي‌«، «نقد عملی ترجمه» و«سینمای مستند» را انتخاب کرد. سینما را نیز به عنوان هنر دوم برگزید و دو فیلم کوتاه ساخت.
در این دوران طاهره صفّارزاده در پی دست یافتن به زبان خاص شعری، و در نتیجۀ مطالعاتی مستمر، به تعاریف و نظریات جدیدی در زمینۀ هنر و به ویژه شعر توفيق یافت. نخستین نمونۀ این قبیل شعرهایش او را به شهرت، اعتبار و احترامی قابل توجه در میان شاعران و نویسندگان کشورهای مختلف جهان رساند و ارتباطهای ادبی متقابلی را میان او و شاعران و هنرمندان دیگر کشورها پدید آورد. کتاب The Red Umbrella (چتر سرخ) نام مجموعه ای کوچک از شعرهای انگلیسی طاهره صفّارزاده است که در سال 1968 میلادی از سوی دانشگاه آيووا به چاپ رسیده است. بسیاری از شعرهای این کتاب به زبانهای گوناگون شرقی و غربی ترجمه شده اند. هم اینک شعرهای انگلیسی طاهره صفّارزاده در برخی از کشورها به عنوان واحدهای درسی تدریس می شوند. اصل شعرهای انگلیسی یا ترجمۀ فارسی شعرهای او به زبانهای گوناگون، مایة انگیزش برخی از موسیقیدانان برای خلق آثاری بر اساس آنها بوده است. از جمله یوآخیم ف. و. اشنایدر (Joachim F. W. Schneider) موسیقیدان آلمانی بر روی ترجمة آلمانی خانم آنماری شیمل ــ خاور شناس و پژوهشگر معروف فرهنگ اسلامی ــ از چند شعر طاهره صفّارزاده موسیقی نهاده و دیوید فدرولف (David Federolph) موسیقیدان آمریکایی بر چند شعر کتاب The Red Umbrella موسیقی نهاده است.

علمی سازی ترجمه
در بازگشت به ايران اگرچه به دلیل روشنگریهای سياسي در ایران و خارج، مشكلاتي براي استخدام دکتر طاهره صفّارزاده وجود داشت اما چون در كارنامه‌اش از 48 واحد درسي 8 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشته‌هاي زبان خارجي باعث گله‌مندي گروههاي زبان بود، در سال 1349 مقامات آن زمان با استخدام او در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) موافقت کردند.
دکتر طاهره صفّارزاده پايه‌گذار آموزش ترجمه به عنوان یک علم و برگزارکننده نخستین کارگاه «نقد عملي ترجمه» در دانشگاههاي ايران محسوب مي‌شود. اگرچه سابقه برگردان آثار ادبي و مذهبي به 200 سال قبل از ميلاد مسيح مي‌رسد اما تا اوايل سالهاي 1960 میلادی، ترجمه‌، حرفه‌اي ذوقي و غير آكادميك به شمار مي‌رفت و تدريس آن به برنامه‌هاي آموزشي دانشگاههاي مغرب زمين راه نيافته بود. دانشگاه آيووا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي‌»، اولين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشته‌هاي زبان و ادبيات اقدام ورزيد. صفّارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهره‌منديهايي از اين آموزش جديد دست يافت‌. در كلاس به سبب تنوع زبانهاي خارجي در بين شركت كنندگان‌، بررسي متون ترجمه شده‌، در تنها سطح صحّت وبلاغت زبان انگليسي‌، فارغ از مقايسه با متن اصلي از سوي استاد انگليسي زبان انجام مي‌شد كه در عين حال امري اجتناب‌ناپذير بود. اما صفّارزاده با هدف علمی سازی وسامانبخشی ترجمه در ایران، با موافقت استادش به جای شرکت در کلاس به منظور تدوین یک روش جامع و کاربردی، با مراجعه به کتابخانه ها و کتابفروشیها به مطالعه، یادداشت برداری و گردآوری نوشته ها، سخنرانیها و عقاید صاحبنظران درباره روش ترجمه پرداخت و متد مورد نظر را یافت. بر این اساس از ابتدای تدريس خود در ايران روشي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي‌، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقۀ تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري از همكاران وی الگو قرار گرفت‌. پس از پیروزی انقلاب اسلامي تعيين كتاب «اصول و مباني ترجمه‌« اثر وی به عنوان كتاب درسي، در شناخت نظريه‌ها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشتۀ ترجمه‌ مفيد افتاد. این کتاب در کارگاههای ترجمه مورد استفاده قرار گرفت و نقشی مؤثر در صحنۀ ترجمۀ ایران ایفا کرد. چند سال بعد بود که کتابی در این علم در انگلستان منتشر شد.

شعر طنين، طنين شعر
طاهره صفّارزاده در زمينه شعر و شاعري هم به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي در زمینة شعر امروز، به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر توفيق يافت که عنوان «شعر طنين» بر آن نهاد؛ زمزمه ای روشنفکرانه كه بی دغدغۀ وزن، با استعاره ای روشن، حرکتی در ذهن خواننده بیاغازد. از آنجا که نمونه های این قبیل شعرهای طاهره صفّارزاده با توجه به مضامین و درونمایه های خود از گونۀ شعر مقاومت دینی و طنز سياسي‌ به شمار می آمد و حكومت‌پسند نبود، شعر طنين‌ در آغاز بسيار بحث‌انگيز شد. سرانجام در سال 1355 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني و امضا نکردن برگۀ عضویت اجباری در حزب رستاخیز از دانشگاه اخراج شد.
درونِ ‌‌مذهبي صفّارزاده در ايام خانه نشینی و مشاهده پاره‌اي خيانتهاي سياسي و اجتماعي، بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحوّلي شديد در وی ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانه‌نشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد. كتاب «سَفَر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين ديني است در سال 1356 تنها در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد.

زیربنای حوزۀ هنری و مسئولیتهای تازه
طاهره صفّارزاده با آگاهی از خلأ فرهنگی نهضت اسلامي‌، در آغاز نهضت به كمك نويسندگان سرشناس و متعهد مسلمان اقدام به تأسيس مركزي به نام «كانون فرهنگي نهضت اسلامي» كرد. در مدت مسئوليت او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حدود 300 هنرجو در رشته‌هاي سينما، عكاسي‌، تئاتر، نقاشي‌، گرافيك‌، شعر و داستان‌، به همت استادانی که توقع حق التدریس نداشتند، در آن مركز پرورش يافتند كه اندکی بعد از چهره ها و مسئولان فرهنگي و هنري انقلاب اسلامی شدند. كانون فرهنگي نهضت اسلامي‌ پس از آن که صفّارزاده آن را به جوانها واگذار کرد، به «حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی» و بعدها به «حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی» تغییر نام داد.
وی در سال 1358 با دکتر عبدالوهاب نورانی وصال، ادیب، شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه ازدواج کرد و این زندگی مشترک تا زمان درگذشت آن استاد (دیماه 1373) ادامه داشت.
دکتر طاهره صفّارزاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوي همكاران خود در دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان رئيس دانشگاه و نيز رئيس دانشكدۀ ادبيات انتخاب شد. همزمان با سرپرستي دانشكده ادبيات «طرح بازآموزي دبيران‌« را به اجرا درآورد که از طرحهای ضروری برای برطرف ساختن نقاط ضعف آموزشهای پیش از دانشگاه است.

طرح زبان تخصصي دانشگاهها
در سال 59 برخی گروهها با تدریس زبانهای خارجی در ایران مخالفت کردند. اما پیرو مقالات انتقادي دکتر طاهره صفّارزاده درباره ضرورت آموزش زبانهاي خارجي در رشته‌هاي علمي، از سوي ستاد انقلاب فرهنگي براي مسئوليت برنامه‌ريزي زبانهاي خارجي از وی دعوت به عمل آمد. در اين مسئوليت با همكاري استادان باتجربه تغييرات مفيدي در برنامه‌ها پديد آورد و پيرو طرحي كه از سوی او تقديم ستاد انقلاب فرهنگي گردید و به تصويب رسيد براي نخستین بار براي كليه رشته‌هاي علمي دانشگاهها كتابهای زبان تخصصی به زبانهاي انگليسي‌، فرانسه‌، آلماني و روسي در سطوح مختلف تأليف شد. اين فعالیت ارزشمند، در آموزش علوم و فنون، پژوهشهاي علمي و ارتباط متقابل با جهان خارج در جهت استقلال علمی و فرهنگی در سالهاي بعد از انقلاب بسيار مؤثر بوده است‌. وي حدود 17 سال بدون چشمداشت مادی سرپرست اجرايي طرح بود. 36 عنوان از 80 عنوان کتابی که به همت دکتر صفّارزاده به نظام آموزشی دانشگاههای کشور راه یافتند، برخوردار از ويراستاري خود اوست‌. پس از آن به دلیل عدم موافقت سازمان «سمت» با روزآمدسازی متون زبان تخصصی از این طرح کناره گرفت و خانه-نشین شد.

نظریه پردازی و حرکت آفرینی
دکتر طاهره صفّارزاده نظریه ها و فكرهاي ارزنده‌اي در زمينه نقد ادبي‌، نقد ترجمه و ترجمه تخصّصي‌ به جامعه ادبي و علمي عرضه كرده است‌. «نظریۀ ترجمه تخصصي»‌ كه تأثير آن موفقیت در آموختن رشته‌هاي مختلف علمي از طریق تمركز ذهن بر واژگان تخصصي است‌، به تأييد متخصصان مغز و اعصاب رسيده است‌. تمرينهاي «معادليابي واژگان تخصصي» به منظور تأمين این هدف آموزشي‌، بر اساس همین نظریه، از سوي مؤلفان كليۀ كتابهاي زبان تخصصي در این کتابها گنجانده شده است‌. نیز در زمان همكاري او با فرهنگستان زبان و ادب فارسي طرح وی برای تهيۀ «فرهنگهاي تخصصي» كه با ضوابط علمي و پيشنهادهای جديد تدوين شده بود، به تصويب رسيد و مورد بهره‌برداري اهل علم قرار گرفت‌. او همچنین پیشنهاددهندۀ تأسیس «مرکز ترجمۀ قرآن به زبانهای خارجی» و نیز «انجمن قلم» بوده است.
در «فستيوال شعر آسیایی داكا» که در سال 1365 (1987 میلادی) برپا شد، مسئولان برگزاری جشنواره، دکتر طاهره صفّارزاده را به عنوان يكي از پنج عضو بنيانگذار كميتۀ ترجمۀ آسيا برگزيدند. رئيس فستيوال درباره اين انتخاب گفت‌: “ما معتقديم كه يك نفر، آن هم در اين سر دنيا از علم ترجمه حرف زده و اصولي عرضه كرده و آن يك نفر خانم دکتر صفّارزاده است‌.”

در خدمت متون مقدس
ضمن برنامه‌ريزي زبانهاي خارجي‌، به پيشنهاد دکتر صفّارزاده درسي با عنوان «بررسي ترجمه‌هاي متون اسلامي» در برنامه گنجانده شد و تدريس اين واحد درسي موجب توجه اين استاد ترجمه به اشكالهای معادلیابي ترجمه‌هاي فارسي و انگليسي قرآن مجيد گرديد. وي در كتاب «ترجمه‌ي مفاهيم بنيادي قرآن مجيد» به كشف يكي از كاستيهاي مهم ترجمه‌هاي فارسي و انگليسي – يعني عدم ايجاد ارتباط نامهاي خداوند (اسماءُ الحسني‌) با آيات قرآن از سوی مترجمان – دست يافته است كه اين تشخيص مي‌تواند سرآغاز تحولي در ترجمۀ كلام الهي به زبانهاي مختلف باشد. اين برخورد علمي او را برانگيخت كه به خدمت ترجمه قرآن به دو زبان انگليسي و فارسي همت گمارد. «قرآن حكيم» حاصل 27 سال مطالعۀ قرآن مجيد، آموختن زبان عربي و تحقيق و يادداشت‌برداري از تفاسير و منابع قرآني است كه از مراجعه به كلام الهي براي كاربرد در شعر آغار شد و به ترجمه ای مفهومی، سلیس، روان و قابل فهم همگان از قرآن به دو زبان انجامید. شرح اين توفيق در مقدمه كتاب «ترجمه‌ي مفاهيم بنيادي قرآن مجيد» و نيز دو مقدمه فارسي و انگليسي «قرآن حكيم‌« آمده است‌.
این ترجمه و تجربة حاصل از آن، دکتر صفّارزاده را موفق به ترجمة برخی از مشهورترین متون یا دعاهای مورد توجه شیعیان کرد که آنها نیز همین ویژگیهای ترجمة مفهومی را دارند. استقبال فارسی زبانان و انگلیسی زبانان از این ترجمه ها نشان می دهد که تا چه اندازه جای این گونه برگردانها از متون مقدس خالی است.

نمونه و افتخارآفرین
دكتر صفّارزاده در سال 1371 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي به عنوان «استاد نمونه» معرفی شد. در سال 1380 نیز پس از انتشار ترجمۀ «قرآن حكيم‌« به افتخار عنوان «خادم‌القرآن‌« نایل آمد.
وی در ماه مارس سال 2006 میلادی همزمان با برپایي جشن روز جهاني زن‌، از سوي «سازمان نويسندگان آفريقا و آسيا» (Afro-Asian Writers’ Organization) به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزيده شد. در بخشی از نامۀ این سازمان آمده است: «از آنجا که دکتر طاهره صفّارزاده ــ شاعر و نویسندۀ برجستۀ ایرانی ــ مبارزی بزرگ و نمونۀ والای یک زن دانشمند و افتخارآفرین مسلمان است، این سازمان ایشان را به پاس سابقۀ طولانی مبارزه و کوششهای علمی گسترده به عنوان شخصیت برگزیدۀ سال جاری انتخاب کرده است.»
در نخستین جشنوارۀ بین المللی شعر فجر که بهمن 1385 برگزار شد، هیئت داوران با بیشترین آرا طاهره صفّارزاده را به عنوان برگزیدۀ بخش شعر نو (سپید و نیمایی) معرفی کردند.

در عرصۀ تألیف و ترجمه
از دکتر طاهره صفّارزاده علاوه بر مقالات و مصاحبه‌هاي علمي و اجتماعي، تاكنون یک مجموعۀ داستان، 12 مجموعۀ شعر، 5 گزیدۀ اشعار و 13 اثر ترجمه یا درباره نقد ترجمه در زمينه‌هاي ادبيات‌، علوم، قرآن، علوم قرآنی، حدیث و علوم حدیث انتشار يافته وگزیده سروده‌های او به زبانهای گوناگون جهان ترجمه شده‌اند.
آثار دکتر طاهره صفّارزاده
قصه
1. پیوندهای تلخ، 1341 (چاپ اول)

شعر
1. رهگذر مهتاب، از 1341 (چاپ دوم)
2. The Red Umbrella (چتر سرخ) (سروده‌هایی به زبان انگلیسی)، آیووا 1967م. = 1347ش.
3. دفتر دوم، از 1349(چاپ چهارم)
4. طنين در دلتا، از 1349(چاپ چهارم)
5. سدّ و بازوان، ‌از 1350 (چاپ سوم)
6. سَفَر پنجم،‌ از 1356 (چاپ ششم)
7. بيعت با بيداري، از 1358 ‌(چاپ سوم)
8. مردان منحني، از 1366 (چاپ دوم)
9. دیدار صبح، از 1366 (چاپ دوم)
10. روشنگران راه،‌ 1384 (چاپ اول)
11. در پيشواز صلح‌، از 1385 (چاپ دوم) (چاپ اول آن به عنوان نخستین کتاب از مجموعۀ «گزیده ادبیات معاصر» با عنوان: «گزیده ادبیات معاصر- 1: طاهره صفارزاده»، از 1378 به وسیلۀ نشر نیستان منتشر شد و به چاپهای متعدد رسید.)
12. از جلوه های جهانی، 1386 (چاپ اول)

گزیدۀ شعر
1. حرکت و دیروز، از 1357 (چاپ دوم)
2. Selected Poems (گزيده اشعار: فارسي و ‌انگليسي‌)، 1987م. = 1378ش. (چاپ اول)؛ و چاپ دوم آن با عنوان:The Whiteness of the Black’s Voice (سپیدی صدای سیاه)، 2006 م. = 1385 ش.
3. انديشه در هدايت شعر، 1384 (چاپ اول)
4. هفت‌سفر، 1384 (چاپ اول)
5. طنین بیداری، 1387(چاپ اول)

اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه
1. اصول و مباني ترجمه: تجزیه و تحلیلی از فن ترجمه ضمن نقد عملی آثار مترجمان، از 1358 (چاپ هشتم)‌
2. ترجمه‌هاي نامفهوم،‌ از 1384 (چاپ دوم)
3. ترجمه ی مفاهيم بنيادي قرآن مجيد (فارسی و انگلیسی)، از 1379 (چاپ دوم)
4. ترجمه قرآن حکیم (سه زبانه: متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، از 1380 (چاپ هفتم)
5. ترجمه قرآن حکیم (دو زبانه: متن عربی با ترجمه فارسی)، از 1382 (چاپ دوم)
6. ترجمه قرآن حکیم (دو زبانه: متن عربی با ترجمه انگلیسی)، 1385 (چاپ اول)
7. لوح فشرده قرآن حکیم (سه زبانه: متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، از 1383 (نشر دوم)
8. معجزه (لوح فشرده صوتی و ترجمه قرآن حکیم، جزء 29 و جزء 30)، از 1384 (نشر دوم)
9. ترجمۀ دعای عرفه: دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه (متن عربی با ترجمه فارسی)، از 1381 (چاپ دوم)
10. ترجمۀ دعای ندبه و دعای کمیل (متن عربی با ترجمه فارسی)، از 1383 (چاپ دوم)
11. مفاهيم قرآني در حديث ‌نبوی: گزیده‌ای از نهج‌الفصاحه با ترجمه فارسی و انگلیسی، از 1384 (چاپ دوم)
12. ترجمۀ دعای جوشن کبیر، 1385 (چاپ دوم)
13. گزیدۀ نهج البلاغه (متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، 1387(چاپ اول)

برای آگاهی از زندگی، اندیشه ها و آثار دکتر طاهرة صفارزاده می توانید به کتاب زیر مراجعه فرمایید:
« بیدارگری در علم و هنر: شناختنامة طاهره صفّارزاده (شاعر، نظریه پرداز، مترجم، دین پژوه و عارف ایرانی)»، به کوشش سیّد علی محمّد رفیعی، نشر هنر بیداری، تهران، 1386.

خلاصه اي از فعاليت ها و خدمات علمي و فرهنگي دکتر طاهره صفارزاده :

1- شاعر و نظريه پرداز شعر مقاومت ديني، با سابقه طولاني مبارزه با استعمار و استبداد، داري نظريه هيي مهم در زمينه شعر و نقد ادبي، که اشعار يشان در کشور و به ويژه خارج از يران همواره مورد استقبال آزاديخواهان، استقلال طلبان و مبارزان انساندوست بوده و در برخي دانشگاه‌هي جهان تدريس می‌شود و به وسيله افرادي همچون خانم آنماري شيمل به زبان‌هي مختلف ترجمه شده است. شاعران متعهد نسل انقلاب نيز خود را تحت تأثير ين شاعر می‌دانند.
2- مترجم تحول‌گرا و بنيان‌گذار نقد علمي ترجمه در جهان ، مؤلف نخستين کتاب درباره اصول و مباني ترجمه، داري نظريه‌هيي مهم درباره آموزش زبان، زبان علم و ترجمه تخصصي که به تييد اهل فن در جهان رسيده است.
3- مبتکر و سرپرست طرح زبان تخصصي دانشگاه‌هي پس از انقلاب فرهنگي که بدون چشمداشت مادي به مدت 16 سال از طريق سرپرستي تأليف 80 کتاب زبان ويژه تخصصي بري کليه رشته‌ها باعث جهشي علمي در دانشگاه‌هي کشور شد و 36 جلد از آن مجموعه از ويراستاري يشان برخوردار شد.
4- مترجم قرآن حکيم به زبانهي فارسي و انگليسي و برخي از مشهورترين دعاها و متون شيمي بر پيه علم ترجمه به صورت ترجمه مفهومي، به ويژه بسياري از غير يرانيان (همچون هموطنان يراني) پس از مطالعه قرآن حکيم که بري نخستين بار است که پيام قرآن و معني و مفهوم يات آن را در می‌يابند.
5- مؤسس”کانون فرهنگي نهضت اسلامي” قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به ياري نويسندگان و هنرمندان سر شناس که (سپس به “حوزه انديشه و هنر اسلامي” و “حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي” تغيير نام داد.) سرميه‌هي نظري بري باروري نسل ادبي و هنري انقلاب را در اختيار آنان نهاد.
6- داري درجه استادي هنرهي زيبا از دانشگاه يووا.
7- استاد و رئيس دانشگاه شهيد بهشتي و دانشکده ادبيات آن به انتخاب همکاران آن دانشگاه پس از پيروزي انقلاب.
8- پيشنهاد دهنده طرح باز‌آموزي دبيران و مجري طرح در تعطيل دانشگاه‌ها.
9- استاد نمونه و خادم قرآن کريم.
10- يکي از 5 عضو اصلي کميته ترجمه آسيا.
11- منتخب از سوي “سازمان نويسندگان آفريقا و آسيا” به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه، افتخار آفرين و دانشمند مسلمان در سال 2006
12- شاعر برگزيده به انتخاب نخستين جشنواره بين المللي فجر.
13- پيشنهاد دهنده تأسيس “مرکز ترجمه قرآن به زبان‌هي خارجي” و “انجمن قلم”.
14- مؤلف 16 کتاب شعر و اثر ترجمه، نقد ترجمه يا اصول ترجمه.
15- گزيده نهج‌البلاغه (عربي، فارسي، انگليسي)، 1387
16- كتاب بيداري طنين

نمونه اشعار

هميشه منتظرت هستم

بي آن كه در ركود نشستن باشم

هميشه منتظرت هستم

چونان كه من

هميشه در راهم

هميشه در حركت هستم

هميشه در مقابله

تو مثل ماه

ستاره

خورشيد

هميشه هستي

و مي درخشي از بدر

و مي رسي از كعبه

و ذوالفقار را باز مي كني

و ظلم را مي بندي

هميشه منتظرت هستم

اي عدل وعده داده شده.

اين كوچه

اين خيابان

اين تاريخ

خطي از انتظار تو را دارد

و خسته است

تو ناظري

تو مي داني

ظهور كن

ظهور كن كه منتظرت هستم

2
ايوان خانه‌ام‌
به وسعت قبري است‌
از آفتاب و خاك‌
نشسته‌ام به وسعت قبر
و منتظرم‌
كه دست رهگذري‌
ادامه‌ي دستانم باشد
و قفل خانه را بگشايد
صداي خسته‌ي كفشي مي‌آيد
صداي تيزي زنگ‌
از قعر پلكان‌
مهماني آمده‌ست بگويد
امروز هم هوا دوباره گرفته ست‌
امروز هم هوا دوباره خراب است‌

در اين سكون سكوت آلود
پيكار پلكان را
ياران بر خود
با رنج اين خبر سال‌هاي سال
هموار مي‌كنند
امروز هم هوا دوباره گرفته‌ست‌
امروز هم هوا دوباره خراب است‌
پاييز 52

3
تو از قبيله‌ي شعري‌
من خويشاوندت هستم‌
و پشتم از تو گرم است‌
و پشتم از تو گرم است‌
تويي كه مي‌داني‌
كه تيغ‌هاي موسمي باد
مرا به خيمه كشانيدند
در خيمه‌
جعبه‌هاي صدا
صورت‌
سيماي عنصري از جعبه‌
ابيات عسجدي از جعبه‌
بزغاله‌ي هنر
در ديگدان زر
پخته‌
نپخته‌
عجب بساط ملال‌انگيزي‌

هر حرف
هر نوشته‌
هر گام‌
چكمه‌اي ست‌
بر پايي از دروغ‌

تو از قبيله‌ي شعري و شعر نامكتوب‌
و مي‌داني‌
كه خيمه‌ها همه خونين‌اند
و تيرها همه نابينا
و چشم‌ها همه بسته‌
و بوميان به شكار يكديگر
و مي‌داني كه همهمه‌ي بازار
بازار شعرهاي جعبه‌يي و جنجال‌
سرپوش بانگ‌هاي نهفته‌ست‌
سرپوش دردهاي نگفته‌
ناگفتني‌
شايد كه دكمه‌هاي پيرهنم‌
گوش مفتّشان باشد
ياران اين‌
ياران آن‌
ياران تيغ‌هاي موسمي باد

تو رمزهاي رياضت‌
تو رازهاي رسالت‌
تو قصه‌هاي قساوت را مي‌داني‌
تو از قبيله‌ي شعري‌
من خويشاوندت هستم‌
و پشتم از تو گرم است‌
و پشتم از تو كه مي‌داني گرم است‌
4
در انتظار کلام

تقديم به قاريان نوجوان قرآن مجيد

بخوان بلند بخوان‌
در صبح اين تلاوت معصومانه‌
صداي ناب اذان مي‌آيد
وقتي صداي ناب اذان مي‌آيد
دل در حضور مي‌آيد
دل حاضر است‌
و سهم “گرم بودن‌” خود را
از نور اين پيام قدسي بي‌مرز
از بطن اين ستون صوتي معنا
برمي‌دارد

بخوان بلند بخوان‌
كه صبر منتظران بي‌تاب است‌
چه انتظار عظيمي بود
وقتي كه جان پاك رسول‌(ص‌)
در عرصه‌ي حصار خوف و رجا
در عطش يك كلام بود
كلام پاك خداوند
كه مي‌رسد با جبريل‌
به حنجره‌ي او
زان پس‌
قلوب آفتابي اللّهيان‌
قلوب خالص دين‌خواهان‌
به صوت خوب علي‌(ع‌) گوش مي‌دهند
كه خوشترين تلاوت عشق از اوست‌
از مولا
اي قاريان كوچك‌
چه حنجره‌هاي خوشبختي داريد
كه آيه‌هاي علم اوّل و آخر
كه آيه‌هاي علم ظاهر و باطن‌
فخر عبورشان را
به ساحت آنان بخشيدند
پيوندتان‌
به حنجره‌هاي پيمبر است و امامان‌

بخوان بلند بخوان‌
در اين بلندي‌
بخشندگي‌ست‌
كه گوش فطرت‌
نيازمندانه‌
گيرنده است‌
فطرت‌
پرنده‌اي‌ست‌
پيكي غريب‌
كز راه‌هاي دورترين آمده‌
رويش به پايگاه شناسا1
ميلش به نوع و مركز خويش است‌
و تشنگي‌اش‌
ز چشمه‌هاي خدائي‌
آب مي‌خورد
از بدو خلقت‌
اين نورسيده‌
مايه‌هاي رسيدن را
به شهرهاي عالي معنا
در كوله بار ساده‌ي خود دارد
او آمده كه آب علم بنوشد
با جهل خصم‌
با خصم همجوار بجنگد
در دشت جذبه خستگي بزدايد
خود را به عطر شكر بيارايد
براي دولت ديدار
براي وصل به آن اصل‌
اصل يقين‌
اصل نظارت سبحان‌

و چشمه‌ي ازلي‌
كلام خداوند است‌
هر كس به قدر جثّه‌ي خود آب مي‌خورد
طالب به قدر طلب‌
در روز آشنائي با قرآن‌
فطرت به احترام به پا مي‌خيزد
دستي غبار خواب از او برمي‌گيرد
دستي اشاره‌گر به جانب راه‌
دستي كه پرده مي‌كشد از بطن ناروا
همواره در نهان‌
هواي تو را دارد
هواي حق‌ّ و عدالت را دارد
و گام‌هاي فكر تو را مي‌پايد
و از مسيرهاي غير مجاز
مسير شرك و تعلّق‌
مسير ظلم و تجاوز
مسير ضعف و زبوني‌
به دور مي‌راند
و چون كه روي بتابي از ديدن‌
از راه‌
به لطف دست تو را مي‌گيرد
و برمي‌گرداند
و در تداوم ناداني‌
بخود رها مي‌گردي‌
كه ناگزير و پريشان برگردي‌
و برمي‌گردي‌
رويت به جانب فطرت برمي‌گردد
و بازگشت تو زيباست‌
و بازگشت تو با دانائي زيباست‌

بخوان هميشه بخوان‌
همواره دشمنان پراكنده‌
با نيش‌هاي پليد
سلول‌هاي جسم تو را رنج مي‌دهند
و جسم نيروئي دارد
كه بي‌امان مي‌جنگد
بي‌پشتوانه‌ي دارو حتي مي‌جنگد
طاعون ناتوان كننده‌ي ذهن امّا
در پنجه‌ي مجهز “فطرت‌” مي‌ميرد
و اين فطرت‌
اين ريشه‌ي الهي‌
در باغ كودكي بالنده مي‌شود
و در هواي هدايت‌
پا مي‌نهد به پلّه‌ي تشخيص‌
قد مي‌كشد به قلّه‌ي تقوا
پيروزي‌اش بر خصم همجوار
بر علف هرزِ نَفْس‌
به اين هواي معطّر
به آب اين چشمه‌
به زير و بم اين آواز دل مي‌دهد
آه اي كلام عرشي‌
همراهي تو
جوهر فطرت را
نسيم باروري‌ها
مدار درك و خردهاست‌

بخوان دوباره بخوان‌
تكرار عاطفي هر كلام‌
قواي جوشن باطن را
در جنگ با ظُلام و فتنه‌
بيرون ز حد حدس مي‌افزايد
مكّار در محاصره‌ي مكر برتر است‌2
حساب رو به تندي و سرعت دارد
حساب تند و سريع است‌3
و ذهن‌هاي خوابزده‌
از درك اين محاسبه خالي هستند

در كودكي‌
ملّاي خوب من‌
انوار آشنائي ياسين را
همراه حافظه‌ي من كرد
وقتي كه جان جوانم را
جاسوس‌هاي متّحد شب‌
به جرم حق‌طلبي‌
به سوي دارِ شقاوت‌ها مي‌بردند
امّيد من‌
به اقتدار “اَمر مُبين‌” بود
از ياسين‌
بينائي ذخيره باز مي‌آيد
هر چند چشم‌هاي باز تو را
با پرده‌هاي رنگي اين قرن بسته‌اند
غريبه را مي‌بيني‌
و مي‌بيني كه دست‌هاي فراواني دارد
كه با فريفتن خصم همجوار
فريفتن اَمّاره‌
ميان ما و فطرت الهي ما
به تفرقه مي‌پردازد
تو كودك سلامت اين قرني‌4
در خود عليه سلطه‌ي همدستان برمي‌خيزي‌

اي نونهال‌
هموار و نرم و روشن مي‌خواني‌
در اين تلاوت معصومانه‌
چونانكه در صداي ناب اذان‌
جان از مجاورت دلتنگي‌ها
از لانه‌هاي عنكبوتي اين روزمرّه‌ها
پر مي‌كشد به خيمه‌هاي سرمدي بالا
جان برفراز اوج پناهنده مي‌شود
نزول شامخ كلمات‌
تاريخ و شاهدي نمي‌طلبند
كه اين نزول‌
صعود دائمي جان را در بردارد

بخوان درست بخوان‌
درست خواندن‌
دانستن است‌
از مخرج حروف‌
به فكر مخرج معنا بايد باشي‌
به فكر مقصد حرف‌
درست چونكه بخواني‌
چون نونهالي فطرت‌
رويت به قبله‌گاه درستي‌هاست‌
درست قدم برمي‌داري‌
درست مي‌انديشي‌
خود را مدام‌
در حوزه‌ي نظارت سُبحان مي‌بيني‌
يقين به اصل نظارت‌
ديوان عالي پالايش‌ها
دليل راه و رسيدن‌هاست‌
دانسته چونكه بخواني‌
اين پرسش هميشگي “بودن‌”
چگونه بودن‌
چگونه انساني بودن را
ديگر بلاجواب نمي‌داني‌
معناي خير و شر و ذرّه و مثقال را5
پيش از ظهور واقعه‌6
در جلوه‌هاي تجربه درمي‌يابي‌
دانائي و عمل به دولت ديدار مي‌رسند
دانسته چونكه بخواني‌
هميشه حق‌ّ را مي‌خواني‌
هميشه ناحق‌ّ را مي‌راني‌
آينده‌
در تداوم اين خواندن‌ها
درست خواندن‌هاست‌
حالا بخوان‌
بخوان بلند بخوان‌
مهرماه 64
________________
1- سوره روم / آيه 30
2- سوره آل عمران / آيه 54
3- سوره ابراهيم / آيه 51
4- اشاره به شعر “كودك قرن‌” از همين شاعر
5- سوره زلزال / آيات 7 و 8
6- سوره واقعه / آيه 1

5
در سفره

در سفره‌
مرگ آمده است‌
صداي آمدن دندان بر لقمه‌
همراه با صداي گلوله‌ست‌
كه پشت همين ميدان‌
در ابتداي همين كوچه‌
بر سينه‌ي جوان تو مي‌تازد
و باز مي‌كند آنرا همچون سفره‌
و لقمه بغض مي‌شود
گلوله مي‌شود
گلوي مرا مي‌بندد
گلوي من بسته‌ست‌
گلوي من بسته‌ست‌
در سفره‌
مرگ آمده است‌
بهمن 57

6
در پيشواز صلح‌

بايد به داوري بنشينيم‌
شوق رقابتي‌ست
در بين واژه‌ها
و عبارت‌ها
و هر كدام مي‌خواهند
معناي صلح را
مرادف اوّل باشند

بشر
هماره‌
در آشتي بوده‌ست‌
با فعل‌هاي “خوردن‌” و “خوابيدن‌”
با اشتهاي “تصاحب‌”
و با “ضمير مفرد اول شخص‌”
امّا
اين رسم باستاني و امروزي‌
به درد هستي “فردا” نمي‌خورد
بايد كه چهره‌هاي ديگر معنا را
پيدا كنم‌
شاعر
هنگام واژه پسنديدن‌
بايد كه رمز ضابطه‌ها
و واژه‌نامه‌ي ناپيدا را
دريابد
وقتي به آن يگانه مي‌انديشم‌
رنگ دوگانگي‌ها
بي‌رنگ مي‌شود
و هر دو عالم‌
در بي‌مرزي‌
همراز مي‌شوند
خليج و دريا
جزيره و اقيانوس‌
بركه و صحرا
جامعه‌ي كوه‌ها
و خانه‌ي دل‌ها
پايتخت اوست‌
جهان
و هر دو جهان‌
و هر چه جهان‌
پايتخت اوست‌
او بر سرير عدالت‌
ضدّ ستمگري آدم‌هاست‌
ستم به خود
به ديگري‌
به دگرها
و آن مؤلّف اراده‌ي دانايي‌
چشمان نافذي‌ست‌
كه از بالا
درون حركت‌ها را مي‌پايد
و كامپيوتر تدبيرش‌
بي‌وقفه‌
بي‌چرت و خواب‌
به اثبات وعده مشغول است‌

در حوزه‌ي نظارت اَلله
اگر در اشتياق ديده شدن هستي‌
از ذهن خويش‌
قصد دسيسه‌
و طرح توطئه را
خارج كن‌
مخلوق‌ِ صِرف‌، هستي‌
بنده‌ي حق باش‌
هنگام سلطه‌ي حرص‌
به خود بگو
خودخواهي تو
هسته‌ي زشتي‌هاست‌
آن لقمه‌ي زياد
آن سكه‌ي زياد
آن قدرت زياد را
به ديگران‌
تعارف كن‌
به ديگران‌
به عموم‌
نه خويشاوند
نه دوستان جاهلي بند و بست‌

7
درخت اَفرا

كج نيستند
اين جماعت اَفرا
از بيم سايه‌
خم شده‌
سر بهم آورده‌
تكيه بهم داده‌اند
اَفراي تك‌
كز چارسو به نور رسيده‌
آرام و راست‌
بر پا ستاده‌
و پشتوانه‌ي تنهائي‌
بنياد سربلندي اوست‌

اما جماعت اَفرا هم‌
كج نيستند
از بيم سايه‌
خم شده‌اند
از سايه عمارت و كاج‌
اينسان رميده‌
درهم خميده‌اند
در اين خشوع‌
پروازشان به جانب نور است‌
اين خم شدن‌
خم شدن مرداني نيست‌
كه از مسير بردن سكّه‌
كه از مسير بردن رتبه‌
به انحناي دنائت مي‌افتند
كج نيستند اين جماعت اَفرا
كج‌شان مبين‌
اين اهل معرفت‌
اهل كمال‌
دائم به سوي نور
قد مي‌كشند
حتي‌
وقتي خميده‌اند
مردادماه 64

8
رهرو تنها

در عصر ما
خرد
به رهروي تنها مي‌ماند
مبهوت همهمه‌ي ماشين‌ها
خياباني از شب‌
رانندگاني از تبار شتاب‌
در مسابقه‌اي پوچ‌
به سوي مقصد هيچ‌
چنان به سرعت مي‌رانند
كه جان خرد را
در معرض خطر نمي‌بينند
آنها به دامگاه تصادف مي‌افتند
در بودن و نبودنشان‌
حرفي نيست‌
خرد
اسير تصادف نمي‌شود
آنها كه از كنار خرد
رد شدند
بي‌ملاحظه‌ي آن‌
با بوق و با شتاب‌
بهم رسيدند
امّا در مرگ غير لازم‌
آنها بهم رسيدند
امّا در نابودي‌
ارديبهشت‌ماه 80
9
روشنگران

درياب‌
لحظه‌هاي هدايت را
دريـــاب‌
هنگام اتّصال به درياي معرفت‌
جان تو بندري ست‌
جاي ورود نور
جاي صدور نور

اين بلع نور
اين جذب نور
بايد عصاره شود
نيرو شود
حركت شود
به راه به پيوندد
و گرنه‌
پرورش تــن‌
و پروراندن هوش‌
آن نطفه‌ي خصيم خواهد شد

هنگام وصل‌
وصلي به برق‌
فكر تو روشن است‌
روشنفكري‌
كليد را
با دست سهو پائين مزن‌
اين برق مصرفي‌
از مصارف خوب است‌
بر جثّه‌ي هزينه نمي‌افزايد
در كند و كاوها
دنبال آن جرقّه‌ي فطرت‌
دنبال آن ستاره‌ي مكتوم‌
دنبال وصل باش‌
روشنگران راه‌
هم “صادق‌”اند و هم عالِم‌
هم “باقر1” اند و هم عابد
هم “قائم‌”اند و هم ساجد
كليد دانش ناپيداها
به امر خالق يكتا
در اختيار دانش آنهاست‌
ناســوت‌
رخت به لاهوت مي‌كشد
لاهــوت‌
جاذب ناسوت است

اين ماهواره و طيّاره‌
ما را فراز بام تحيّر كشانده‌اند
در اين شگفتي‌
در اين شكست فاصله مقصد كجاست‌
با علم ظاهري‌
از استخوان خرد و شكسته‌
اعمال دست و پا
از قلب ايستاده‌
حركت زنــده‌
از چشم رو به كوري‌
هنر “خواندن‌”
سر مي‌زند
اين اهل فن‌
اين پيچ و مهره‌هاي معجزه‌گر
چون باغ و چون شكوفه‌
مخلوق دلرباي خداوندند
دل را
به شكر و شگفتي واميدارند
اما مسير حركت نيرو
بسوي مقصد اصلي بايد باشد
مقصد اساس رابطه بايد باشد
تا جسم درخور هستي‌
تا ذهن لايق حرمت باشد
و گرنه پرورش تن‌
و پروراندن هوش‌
آن نطفه‌ي خصيم خواهد شد2

هنگام اتّصال‌ِ به درياي معرفت‌
جان تو بندري ست‌
جاي ورود نور
جاي صدور نور
درياب لحظه‌هاي هدايت را
درياب‌
دي‌ماه 65
_____________________
1- باقرالعلوم‌: شارح و روشنگر علوم‌
2- سوره ياسين / آيه 76

10
سبزه

آن سبزه‌
كز ضخامت سيمان گذشت‌
و قشر سنگي را
در كوچه‌ي شبانه‌ي بابُل‌
تا منتهاي پرده‌ي بودن‌
شكافت‌
آن سبزه زندگاني بود

آن سبزه زندگاني بود
و پاي باطل تو
آن پاي بويناك‌
با چكمه‌هاي كور
آن سبزه را شكست‌
آن سبزه‌
رويش آزادي‌
آن سبزه‌
آزادي بود