در من دلی شکسته و بی تاب خفته است
چون شب که بی ستاره و مهتاب خفته است
چون شب که بی ستاره و مهتاب خفته است
گویی میان خاطره ات غرق می شود
جسمی که در کرانه ی مرداب خفته است
پاییز پر غمی دمِ باغ دلم نشست
بر شاخسار دل گل شاداب خفته است
غم پنجه می کشد به دل زخم خورده ام
گرگی سیاه در من بی خواب خفته است
چون کشتی شکسته ی بی ناخدای عشق
در من زنی است بی تو به غرقاب خفته است
#ط_ابراهیمزاده_فتانه
شاعر طاهره ابراهیم زاده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو