دلتنگ و پر آشوبم در هجمه ی طوفانها
سرخورده و حیرانم از گردش دورانها
سرخورده و حیرانم از گردش دورانها
بی هرم نفسهایت لرزیده دلم هرشب
چشمان تب آلودم شد همدم بارانها
دربند غم و حسرت ، محبوس و گرفتارم
جان کنده دلم بی تو در گوشه ی زندانها
با درد وداع تو ، آغاز شده مرگم
صد زهر به جانم ریخت از زخمه ی پیکانها
ای داد بر این دل که صد شکوه شده رازش
زخمیست ، پر از طعنه از سیرت انسانها
#ط_ابراهیمزاده_قاصدک
شاعر طاهره ابراهیم زاده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو