گهی در دیر و در بُتخانه ام گاهی
اگرچه واقعی، افسانه ام گاهی
اگرچه واقعی، افسانه ام گاهی
شبی را تا سحر در سجده سر کردم
اگر مست می و میخانه ام گاهی
دمی شهزاده ی یک شعر شیرینم
ولی آواره ی ویرانه ام گاهی
تمام شهر را از حفظ می دانم
چرا در شهر خود بیگانه ام گاهی
زمانی گریه ی تلخی پر از بغضم
شبیه خنده ای مستانه ام گاهی
قفس بودم برای دیگران اما
خودم درگیر دام و دانه ام گاهی
پرم از بی پناهی ها و تنهایی
برای گریه اما شانه ام گاهی
اگر گفتم نمی خواهم تو را حتی
مرا باور نکن، دیوانه ام گاهی!
طاهره اباذری هریس
شاعر طاهره اباذری هریس
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو