گاهی زمین می لرزد و گاهی دل دیوانه ای
آهسته بشکن بغض خود را بر سر ویرانه ای
آهسته بشکن بغض خود را بر سر ویرانه ای
مانند برگی در میان دست بی رحم خزان
درگیر ویرانی شده آرامش هر خانه ای
از غم خبر پیچیده و اشکی نشسته بی گمان
در دیده ی هر آشنا در چشم هر بیگانه ای
زخم عمیقی خورده از پس لرزه ها قلب زمین
کوه غمی جا مانده روی غربت هر شانه ای
آنگونه خالی کرد خشمش را که انگاری جهان
می خواست باشد بی پدر هر دختر دردانه ای
دنیا کمر خم می کند از اشک کودک ها که نه
از گریه هایی بی صدا، از ناله ی مردانه ای
ایران من خون گریه کن در سوگ فرزندان خود
گاهی زمین می لرزد و گاهی دل دیوانه ای
طاهره اباذری هریس
شاعر طاهره اباذری هریس
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو