سر رسید از سوی دریاها نسیم عطر رویاها
شکسته این زمستان هم ز سوی اوج گرماها
شکسته این زمستان هم ز سوی اوج گرماها
درخشش می کند خورشید، ز فتنه ابرها برچید
سپیده سر زده بر دل، برفته فصل اغماها
هوا شد روشن و ساده شبی رفت و سحر زاده
دگر باره گشوده چشم عشقی رو به دنیاها
شکوفه زد درخت عید و دل ها مملوء از امید
ز این رویا و افکارم نباشد هیچ پرواها
ز دوری عشق غمگین است وصال یار شیرین است
رسیدن گر پدید آید کند دل را چو مأواها
#صنما
شاعر صنما قاسمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو