حمیدرضا نادری
تلخ است جدایی و سرانجام جدایی
هم بدتر از آن اینکه بدانند نیایی
چون سنگ که بر آینه خوردست و شکسته ست
از حادثه ات مانده از آن روز صدایی
چندی است به دنبال تو هستیم و ندانیم
در صفحه ی گم گشته ای از خاطره هایی
دل بسته به دنیای تو بودم که بمانی
تو بادکنک رشته ی فکرت به رهایی
در یک برهوتم همه جا آه و کویر است
وقتی نکنی ذهن مرا راهنمایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران