دل باخته
=======
وقتی برایِ دیدنت، بی تاب و گریان می شوم
الله می داند فَقط، هر لحظه ویران می شوم
وقتی برایِ بودنم، تنها دلیلم می شوی
لعنت به این اقبال بد! شاکی زِ هجران می شوم
جانان بیا، من را ببین، دلتنگ و شیدا گشته ام
بیچاره ام باور بکن، از غُصّه بی جان می شوم
دنیایِ من آشفته شد، وقتی تو رفتی بی خبر
باور نداری عاشقم، یکباره نالان می شوم؟!
این عشق و این دلدادگی، من را چه مجنون کرده است!
آری به فریادم بِرِس، هر دَم، پریشان می شوم
هر شب برایِ دیدنت، درگاه او را می زنم
سوگند! با چَشمانِ تَر، مهمانِ رحمان می شوم
من در تلاشم تا تو را، یکبارِ دیگر بینَمت
یک لحظه احساست کنم، شاکر ز یزدان می شوم
آنگاه، من با چشمِ دل، جانا نگاهت می کنم
دیوانه ام، مفتون شدم، من با تو درمان می شوم.
S. Akbari
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
رجز مثمن سالم
شاعر صدیقه اکبری(سوگند)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو