فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 21 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

صبح شد. ساعت هازنگ زدند. خروس،قوقولی قوکرد.،مصطفا رحماندوست

صبح شد. ساعت هازنگ زدند. خروس،قوقولی قوکرد.

صبح شد. ساعت هازنگ زدند. خروس،قوقولی قوکرد.
خورشیدآماده شدتاازپشت کوه بالابیاید.
اوّلی بیدارشدوگفت:
خواب بَسه،تنبلی بَسه
دوّمی گفت:
بایدبریم به مدرسه
سوّمی گفت:
نانوپنیر،گردووشیر
چهارمی گفت:
یک کمی نرمش بکنیم،
یکودووسه
پنجمی گفت:
نه نرمش ونه ورزش
میخوام بشم چاقالو
بُخوروبخواب کارَمه
مدرسه کو؟کلاس کو؟

مصطفا رحماندوست